۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

The Hurt Locker 2008


The Hurt Locker 2008

کارگردان: Kathryn Bigelow

بازیگران: Jeremy Renner (جیمز) Anthony Mackie (سنبورن) Guy Pearce (تامپسون) Evangeline Lilly (کانی جیمز)

خلاصه داستان:

گروهی از سربازان آمریکایی که متخصص خنثی کردن بمب هستند بر اثر یک انفجار رئیس خود را از دست می دهند و(جیمز) به عنوان رئیس جدیدی برای آنان می آید که رفتارش با قبلی فرق میکند.ابتدا تنش بین او و گروه زیاد است تا جایی که حتی فکر کشتن او به سر یکی از افراد گروه میرسد اما با پیش آمدن وقایعی سخت و بروز شجاعت هایی از او همه او را می پذیرند اما مشکلات در عراق بسیار است ...

درباره فیلم:

قبل از شروع نقد فیلم باید بگم که قصد من فقط این بود که فیلم های روز جهان را نقد کنم اما این فیلم با اینکه در سال 2008 نمایش داده شده اما نامزد جوایز متعددی در مراسم گلدن گلوب امسال شده و برای همین من این فیلم را به عنوان فیلم روز نقد می کنم .

((قفس رنج)) که ظاهرا کنایه ازلباسی است که خنثی کنندگان بمب به تن می کنند و همینطور اشاره به شرایط روحی سربازان آمریکایی در کشوری بیگانه رادارد از دیدگاه ( هنر برای هنر) فیلم خوب و قابل اعتنایی است فیلمنامه بدون نقصی دارد و بازیگرانی خوب و کارگردانی چیره دست که با هنرمندی چنان ملموس و واقعی ماجراها را به تصویر می کشد که وسط فیلم آدم گاهی شک می کند که فیلمی مستند درباره عراق می بیند یا یک فیلم سینمایی را .اما برای من فیلم خوب و کاملی نبود چرا که من بیشتر طرفدار دیدگاه (هنرمتعهد) هستم و به همین دلیل فیلم زیبایی مثل (قفس رنج) را که در جهت منافع سیاسی آمریکا ساخته شده و حضور سربازان آمریکایی در عراق را توجیه می کند دوست ندارم .البته که این توجیه برای من اصلا قابل قبول نیست مثلا اینکه چون متخصص خنثی کردن بمب در عراق کم است وجود سربازان آمریکایی در آنجا لازم است بیشتر باید حرف (جورج بوش) باشد تا خانم (کاترین بیگلو) .احساس میکنم که اگر این فیلم در دوره ریاست جمهوری (اوباما) ساخته می شد خیلی بهتر و زیباتر می شد تا دوره (جورج بوش) .به هر حال فیلم (قفس رنج ) فیلمی است که تاریخ مصرف آن گذشته است و بیشتر من را به یاد فیلم به شدت تبلیغاتی ریدلی اسکات (سقوط شاهین سیاه) انداخت که درآنجا نیز دخالت نظامی آمریکادرسودان توجیه می شد.هنگامی که در آخر فیلم قفس رنج سرباز امریکایی با قدم هایی محکم برای ماموریتی دوباره از هواپیما پیاده می شود و این بار به جای 40 روز قرار است 365 روز در عراق بماند خدا را شکر کردم که با آمدن اوباما زیاده خواهی امثال خانم بیگلو و جورج بوش به فراموشی سپرده شد و مردم عراق هم امیدوارشدند مشکلات خودشان را خود حل کنند و صاحب مملکت خود باشند. اما صرف نظر از این نقطه ضعف بزرگ فیلم (قفس رنج) فیلم واقعا خوبی است و صحنه های به یاد ماندنی بسیار دارد که تا مدت ها از یاد آدم نمی رود.از جمله تصویر مردی که به زور بمب ها به او وصل شده و او التماس کنان کمک می خواهد و سرباز آمریکایی عاجز از کمک به اوست و او در لحظات آخر شهادتین را به زبان می آورد و یا صحنه کودکی که او را کشته اند و در درون شکمش بمب کار گذاشته اند.اصلا بهتر است فیلم را با این پیش زمینه ببینید که ماجرای ماندن سربازان آمریکایی در عراق مدت هاست که تمام شده است .این هم لینک آی ام دی بی فیلم :

http://www.imdb.com/title/tt0887912/

نمره من به این فیلم 5/6(شش و نیم ) از 10 امتیاز

۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

Gamer 2009



Gamer 2009

کارگردان: Mark Neveldine وBrian Taylor

بازیگران: Gerard Butler (کیبل) Michael C. Hall (کن کسل) Kyra Sedgwick (جینا) و...

خلاصه فیلم :

داستان در آینده ای نه چندان نزدیک اتفاق می افتد.همه عالم دیجیتالی شده و شرکتی بزرگ به مدیریت ( کن کسل ) مدیریت یک جامعه مجازی را بر عهده دارد که در آن می توان اختیار خود را به کسی دیگر داد تا برایتان تصمیم بگیرد و یا اختیار افرادی را بر عهده بگیرید .در این جامعه به افرادی که محکوم به مرگ شده اند فرصتی داده می شود تا وارد یک بازی جنگی به نام قاتلین شوند و اختیار خود را به (بازی خور) هایی بدهند که آنها را هدایت میکنند و اگر پس از 30مرحله زنده ماندند آن ها آزاد خواهند شد .در این میان (تیلمن) که به (کیبل) معروف شده 27 مرحله زنده مانده و امیدهای او برای رهایی زیاد شده اما بازی مهم تری در راه است ....

درباره فیلم:

فیلم (بازی خور)gamer فیلم ضعیف و بدی است که بیشترین ضربه خود را از فیلمنامه بی سر و ته آن خورده است امسال فیلم آینده نگر دیگری که نزدیک به معنای همین فیلم بود ساخته شد به نام ((جایگزین ها)) Surrogates که به مراتب بهتر از این فیلم بود چه از لحاظ فیلم نامه و چه از لحاظ بازیگران. کافی است (بروس ویلیس ) آن فیلم را با (جرارد باتلر) این فیلم مقایسه کنید البته ایده فیلم بکر و خوب بود(آدم هایی که میتوانند وارد دنیای بازی های کامپیوتری شوند و به دست بازی خور ها اداره شوند) اما فیلمنامه نویسان و کارگردانان فیلم که یکی هستند ایده را تباه کرده اند .نقش اول فیلم که ( جرارد باتلر) آن را بازی می کند بسیار اغراق شده و تصنعی است و از همه بدتر روی بقیه نقش های فرعی اصلا کاری صورت نگرفته گویا آدم های کاغذی دور و بر نقش اول را گرفته اند تا او را پر رنگ کنند در صورتی که نقش (همسر کیبل) میتوانست خیلی بهتر و موثر تر باشد و یا نقش بازی خور 17 ساله که وسط فیلم ناگهان غیب می شود و معلوم نیست چرا اسم فیلم را از آن نقش گرفته اند. بازی بازیگران هم اصلا چنگی به دل نمی زد مگرتا اندازه ای ( مایکل سی هال) که شاید من فیلم را به خاطر او دیدم چون در نقش دکستر (در سریالی به همین نام) واقعا خوب بازی کرده بود و من از او در همین اندازه ها توقع داشتم که بر آورده نشد.اگر این فیلم را نبینید چیزی را از دست نداده اید این هم لینک آی ام دی بی فیلم :

http://www.imdb.com/title/tt1034032/

نمره من به این فیلم 4 از 10 امتیاز



۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

Funny People 2009


Funny People 2009

کارگردان : Judd Apatow

بازیگران : Adam Sandler (جورج سیمونز) Seth Rogen (آیرا) Leslie Mann (لورا) Eric Bana (کلارک )

خلاصه فیلم :

(جورج سیمونز) یکی از برترین اجرا کنندگان کمدی استندآپ در آمریکاست که ثروت زیادی هم کسب کرده اما ناگهان متوجه می شود که دچار نوعی سرطان خونی وخیم است که امید بسیار کمی برای نجات او وجود دارد .(جورج) سعی می کندکه خود را غرق در کار کمدی کند .بنابراین کمدین تازه کاری را استخدام می کند تا برایش جوک بنویسد و برنامه هایش را بامزه تر کند. با ورود ( آیرا) به زندگی جورج سبک زندگی او تغییر می کند و (جورج) نشانه های بهبودی در خود می بیند اما این همه ماجرا نیست ....

درباره فیلم :

(آدم هاي بامزه) درباره كساني است كه به صورت ايستاده پشت ميكروفني تك نفره براي مردم نمايش مبدهند. اگه اشتباه نكنم به چنين مردمي كه آدم ها را ميخندانند و جك تعريف مي كنند به زبان فرنگي اصطلاحا (كمدي استند آپ) مي گويند .البته ما مردم ايران هنوز با چنين شغلی آشنايي زيادي پيدا نكرده ايم .در زمان رژيم سابق كه به نياز هاي مدني مردم اندكي بيشتتر توجه مي شد كافه هايي به وجود آمده بود كه مردم خسته از كار روزانه هنگامي كه براي صرف يك فنجان چاي و نوشيدني هاي ديگر يا لقمه اي شام به آنجامي رفتند با برنامه هاي مختلف سرگرم مي شدند.اكثر اين برنامه ها در آغازموسيقي و گاهي رقص بود اما ظاهرا اين اواخر كساني پيدا شده بودندكه مردم را جور ديگري سرگرم كنند.آنان آدم هاي بامزه بودند سيد كريم ظاهرا جزو اولين كساني بوده كه براي مردم حكايت هاي خنده دار و با مزه به صورت تك نفره اجرا ميكرده اما با بروز حادثه ناخوشايند انقلاب شكوهمند اين مكان ها به مراكز فساد و فحشا تعبير شد و به مردم شهيد پرور تفهيم شد كه آنان نيازبه خنده و سرگرمي ندارند و همان محرم و صفر و ماه مبارك و ليالي قدر براي آنان كافي است .بعد ازجنگ وعادي شدن اوضاع اجتماع اندك اندك آدم هاي باهوشي بر سر كار آمدند كه مدعي بودند مردم ما به قدر كافي گريه كرده اند و حالا ملت گريه مستوجب اندکي بخششند بنابراين در جشن هاي 22 بهمن و مناسبت هاي مختلف كم كم سنتي به وجود آمد كه مجريان اندكي خوشمزگي كنند و مردم را بخندانند شايد اوج اين قضيه را بتوان پيدايش و درخشش حميد (رضا ماهي صفت) و معروف شدن او درزمان (سيد محمد خاتمي) دانست كه به (مستر بين ايراني) معروف شد.اصولا آدم گاهی متعجب می شود که چرا در ایران کلوپ شبانه ای وجود ندارد .اصلا چرا شب به محلی رفتن و خستگی را از تن به در بردن در این مملکت جزو گناهان غیر قابل بخشش است مگر قرار است چه کاری در آن مکان ها انجام شود و اینکه آیا باپاک کردن صورت مساله آقایان توانسته اند از جرم و بزهکاری ملت شریف کم کنند؟؟آیا امکان نداشت با وجود چنین مکان هایی اندکی از آمار پارتیهای زیرزمینی که احتمال ارتکاب جرم در آن به مراتب بیشتر است کم شود .امیدوارم در آینده ای بسیار نزدیک آدم های باهوشی دوباره بر سر کار بیایند و راه سید را در بسیاری از کارها و از جمله این راه ادامه بدهند .برگردیم به فیلم که درباره اینگونه مجریان بود .اولین نکته جالبی که فیلم نشان می دهد تناقضی است که بین زندگی واقعی (جورج) با تصوری که مردم از او دارند است (جورج) با همه ثروتی که دارد زندگی تنها و ملال آوری دارد. خالی از عشق و شور و هیجان .او حتی وقتی میفهمد مبتلا به بیماری صعب العلاج است حق اخم کردن و در خود رفتن را ندارد همه از او انتظار شاد بود و شاد کردن اطرافیان را دارند بلادرنگ من یاد (فیلم هنرپیشه) (مخملباف )افتادم (اکبر عبدی) دقیقا مثل (جورج سیمونز) بود حتی اگر واقعا دعوای خانوادگی داشت همه فکر میکردند فیلم بازی میکند و به او می خندیدند نکته بسار جالب دیگر که به نظرم بر خلاف فیلم (هنرپیشه) فقط مشکل را مطرح نمی کرد نشان دادن راه حل بود کارگردان فیلم به درستی شیوه جالبی برای درمان مشکل (جورج) یافته بود (یادمان باشد که مشکل چورج فقط بیماری جسمی نیست بلکه بیماری روحی او نیز هست ) وارد کردن سادگی به زندگیش.(آیرا) بازیگر مبتدی و تازه کار اما ساده و سالمی است که با سلامتی روحش سلامتی را به زندگی (جورج) برمیگرداند .جک های (آیرا) زیاد جالب نیست او حتی با ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف هم مشکل دارد اما مزیتی که دارد به طور وحشتناکی ساده است و بی آلایش حتی در تکه ای از فیلم از زبان خودش به این نکته اشاره می شود .نکته دیگری که به حل مشکل (جورج) کمک شایانی می کند جبران اشتباهات گذشته است .او در زندگی قبلیش با خود خواهی تمام تنها کسی را که در زندگی داشته از خود رنجانده و طرد کرده بود.بنابراین به دلجویی از او و کسان دیگر مثل خواهرش و پدر و مادرش می پردازد .کدورت ها از زندگی او پاک می شود واو اکنون توانسته سرطان را شکست دهد .فیلمنامه این فیلم به نظر من یکی از بهترین فیلمنامه های کمدی امسال بود بسیار محکم و خوب نوشته شده بود وروال مناسبی هم داشت ضمن اینکه بازی خوب (آدام سندلر) و مخصوصا (سس روگن) کمک زیادی به فیلم کرده است .همه اینها به اضافه کارگردانی خوب (آپاتو) دست به دست هم داده است تا این فیلم محشر به وجود بیاید صحنه دعوای سه نفره در حیاط خانه (لورا) یکی از خنده دارترین صحه های کمدی امسال است توصیه من به دوستانم این است (آدم های بامزه) را ببینید (آدم های بامزه) را ببینید به امید زیاد شد ن آدم های بامزه در ایران خودمان .این هم لینک آی ام دی بی فیلم :

http://www.imdb.com/title/tt1201167/

نمره من به این فیلم 5/7(هفت ونیم) از 10 امتیاز



۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

The Ugly Truth 2009


The Ugly Truth 2009

کارگردان: Robert Luketic

بازیگران : Katherine Heigl (ابی) Gerard Butler (مایک چادوی) Eric Winter (کالین) و...

خلاصه داستان:

(ابی) تهیه کننده و مدیر یک برنامه تلویزیونی است که با افت تماشاگر روبرو است اما با آمدن (مایک ) به داخل برنامه اش که یک ((شومن)) است و اجرای برنامه (حقیقت زشت )به وسیله او آمار تماشاگران افزایش می یابد.(حقیقت زشت) برنامه ای درباره روابط بین زن و مرد است و نوع نگاه (مایک) به این روابط برای مردم جذاب است.( ابی) ابتدا از (مایک) متنفر است اما به خاطر به دست آوردن دل دکتری به نام (کالین) با اومشورت می کند و وقتی می بیند مشورت های (مایک) موثر بوده کم کم حرف های او را باور می کند تا اینکه....

درباره فیلم :

آقای (بیژن اشتری) در مجله وزین (دنیای تصویر) که البته من خیلی دوستش دارم عقیده دارند که فیلم حقیقت زشت فیلم ضعیف و بدی است .اتفاقا من گمان می برم که این فیلم سرگرم کننده و جالب هم بود.به نظر من مهمترین مساله در یک فیلم کمدی رمانتیک از نوع حقیقت زشت جواب دادن شیمی دو کاراکتر زن و مرد فیلم است و این اتفاق در حقیقت زشت رخ داده .زوج (کاترین هیگل) و (جرارد باتلر) بازی های خوبی از خود ارائه داده اند وخیلی هم با هم جور در آمده اند. وهمین مساله این فیلم را جذاب و سرگرم کننده کرده است البته مهم این است که ما از چه فیلمی چه انتظاری داشته باشیم من به شخصه فیلم (حقیقت زشت) را با فیلم های تین ایجری کمدی مقایسه میکنم مثل miss marchو یا فیلم fired up که در همین وبلاگ درباره آن ها نوشته ام .اما اگر آقای(اشتری) فیلم (حقیقت زشت) را بخواهد با فیلمهای محکم (تارانتینو) و( جیم جارموش) مقایسه کند البته حرف دیگری است .مهمترین نقصی که آقای (اشتری) به این فیلم می گیرد نوع نگاه فیلم به زن و مساله رابطه با مردان است خب شما اگر همه فیلم های تین ایجری این دو سه سال را نگاه کنید اغلب همین نگاه را دارند حتی اگر بخواهید این فیلم را جزو ژانر های دیگر کمدی هم ببرید باز صورت مساله پاک نمی شود و این نگاه در خیلی از ژانرهای کمدی دیگر نیز هست همین نگاه به قول ایشان عقب افتاده و قدیمی که زن را فقط و فقط به عنوان کالای شهوت رانی نگاه میکند و بس. به نظرم این عیبی است که باید اصولا بر سینمای گیشه هالیوود گرفت نه فقط به این فیلم خاص. اما ایراد دیگر ایشان از فیلم که آن را قابل پیش بینی دانسته اند کاملا به جا و منطقی است و با آن موافقم ضمنا من از (جرارد باتلر) به خاطر بازی در فیلم 300 دل خوشی نداشتم و با دید کاملا منفی به دیدن فیلم رفتم اما بازی خوبش در این فیلم اندکی از نگاه بدبینانه و تا حدی میهن پرستانه من را نسبت به خود تعدیل کرد.نکته دیگری که قابل ذکر است شخصیت این خانم (کاترین هیگل )که مدیرنسبتا خوبی است و شغل خوبی هم دارد اما از نداشتن همدم و مونسی در رنج و. عذاب است و به فکر ازدواج افتاده من را به یاد فیلم proposalو شخصیت خانم (ساندرا بولاک) انداخت که شباهت های بسیاری با یکدیگر دارند از اینکه مجبور می شوند در زندگی واقعی خود نقش بازی کنند و نقاب به چهره بزنند گرفته تا پی بردن به اینکه مرد رویاهایشان مدتها است که در کنار آن ها بوده اما او را نشناخته اند. اما چیزی که همنچنان در اینگونه فیلم های کمدی مرا رنج می دهد صحنه های وقاحت آور و فحاشی های غیر ضروری در فیلم است که اپیدمی شایع این گونه فیلم هاست و کمدی را در کام مخاطب های عام ایرانی مثل خودم همچنان زهر میکند .گویا همه کارگردان های هالیوود به این نتیجه رسیده باشند که بدون هتاکی و لودگی کسی را نمی توان خنداند .امیدوارم این شائبه از ذهن آنان روزی پاک شود .این فیلم به هر حال برای یک بار دیدن سرگرم کننده خواهد بود .این هم لینک آی ام دی بی فیلم :

http://www.imdb.com/title/tt1142988/

نمره من به این فیلم 5/5 از 10 امتیاز



۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

Away We Go 2009




Away We Go 2009

کارگردان : Sam Mendes

بازیگران : John Krasinski (بارت ) Maya Rudolph (ورونا) Catherine O'Hara(گلوریا مادر بارت) Jeff Daniels (جری پدر بارت)و...

خلاصه فیلم )):بارت)) و ((ورونا)) زن و مردی هستند که با هم زندگی میکنند اما ازدواج نکرده اند .ورونا باردار است و آنها امیدوارند که درموقع تولد بچه شان پدر و مادر ((بارت)) در کنار آنان خواهند بود اما متوجه می شوند که والدین ((بارت)) قصد مسافرت به ((بلژیک)) را دارند بنابراین برای پیدا کردن همدمی راهی سفر می شوند به سوی کسانی که می شناسند ....

درباره فیلم:

))سام مندز )) کارگردانی است که به فیلم هایش علاقمندم ((زیبای آمریکایی ))و ((جاده ای به سوی پردیشن ))و بیشتر از همه ((جاده انقلابی )) .امااین فیلم چیزی کم داردکه امیدوارم بتوانم بیانش کنم .فیلم(( away we go ))نیز مثل فیلم ((جاده انقلابی)) درباره خانواده ها و رابطه درون آن هاست به نظر من کارگردان به عمد شخصیت زن و مرد فیلم را از بازیگران معروف و خوش چهره نیاورده که تصریح کند آن ها یک خانواده عادی آمریکایی هستند.این زن و مرد با مشکلی که دارند به سفری می روند تا تماشاگر با انواع دیگری از خانواده ها هم آشنا شود زن و. مردی که فقط در کنار هم زندگی می کنندو با اینکه ازدواج کرده اند و دو بچه هم دارند اما یک خانواده نیستند .دختری که به دنبال پیدا کردن زوجی مناسب است زن و مردی که از بچه های یتیم سرپرستی میکنند و خودشا ن در حسرت داشتن بچه ای از خود می سوزند مردی که همسرش رهایش کرده و درمانده است تا به دختر کوچکش چگونه موضوع را بگوید تفاوت نگاه های آنان به زندگی، آن خانواده ها را از هم متفاوت کرده و فیلم قصد دارد تفاوت دیدگاه ها را نشان بدهد اما چیزی که فیلم به عقیده من کم دارد و ضربه زیادی به فیلم زده است کشش و جاذبه است .فیلم امسال ((سام مندز)) نقطه اوج ندارد .فیلم در یک روال عادی شروع می شود و در یک روال عادی هم پایان می پذیرد بدون هیچ پایین و بالایی. حتی قهرمان های داستان هم از این قضیه مستثنی نیستند چون آنها هم هیچ تغییر نمی کنند در پایان داستان همان گونه اند که در آغاز داستان بوده اند و این حالت است که فیلم را به نوعی کسل کننده و بی هدف کرده است مگر اینکه بخواهیم این عمل کارگردان را عمدی بپنداریم تا از کسالت بار بودن زندگی در آمریکا به ما خبر بدهد که باز هم به نظر من با شیوه ای جذاب تر میتوانسته اینکار را انجام دهد تا نه حوصله تماشاگرش سر برود و نه فیلم روند دلگیر کننده ای به خود بگیرد به هر حال هر کسی سراغ ((سام مندز)) می آید با پس زمینه دیدن فیلمی چون ((جاده انقلابی )) می آید.اما نکته های جالب و دیدنی این فیلم به نظرم چندان نبود که بتوان آن را مستحق تماشا دانست حال دیگر خود دانید.این هم لینک آی ام دی بی فیلم :

http://www.imdb.com/title/tt1176740/

نمره من به این فیلم5/5 از 10 امتیاز

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

The Boat That Rocked 2009




The Boat That Rocked 2009

کارگردان : Richard Curtis

بازیگران : Philip Seymour Hoffman (کنت) Tom Sturridge (کارل) Nick Frost (دیو) Bill Nighy (کوئنتین )و...

خلاصه فیلم:

((کارل)) با سفارش مادرش به قایقی فرستاده می شود که در واقع یک مرکز رادیویی زیرزمینی مخصوص موزیک راک اند رول است .از طرف دیگر دولت وقت انگلستان مصمم است فعالیت را دیوهای زیر زمینی را متوقف کند با اینکه 93 درصد مردم انگلیس به اونها گوش می دهند. داستان فیلم اختصاص به افراد درون قایق و تاثیر آنها بر جامعه آن روز و همینطور فعالیت های دولت انگلیس متمرکز است

درباره فیلم :

فیلم ((قایقی که شکسته شد)) از نظر من فیلم قابل قبولی بود اما خیلی قابل قبول تر خواهد بود برای کسی که از موزیک راک اند رول خارجی خوشش بیاید و عالی تر خواهد بود برای کسی که به تاریخ این نوع موسیقی هم علاقه داشته باشد .اما من عهد کرده ام که فیلم را فقط از نظر خودم و با اطلاعات خودم بررسی کنم (اطلاعات یک جوان عادی که داخل ایران زندگی میکند ) بنابراین ترجیح میدهم در مورد خود قصه حرف بزنم با اینکه میدانم قطعا حرف هایی هم درباره تاریخ موسیقی و ابعاد راک اند رول در باره این فیلم بشود زد.وقتی داشتم این فیلم را به عنوان یک جوان ایرانی نگاه میکردم احساسی که به من دست داده بود احساس حسرت و غبطه بود .به حال مردمی غبطه میخوردم که در سال 1960 میتونستند رادیوی خصوصی داشته باشند و افکار مستقل خودشون را از توی یک قایق به همه جای انگلیس انتشار بدهند و حسرت برای خودم و مردمان سرزمینم که در سال 2009 برای بر پایی یک تجمع کوچک احتیاج به اخذ مجوز از هزار و یک ارگان دولتی کوچیک و بزرگ داریم .قبل از اینکه قصه فیلم مرا تحت تاثیر بگذاره این احساس ازادی بود که من را تحت تاثیر گذاشت احساسی که سالهاست از ما دریغ شده .اما فیلم به جز این مورد چیزهای جالب دیگری هم داشت اینکه دولت بریتانیا هم نمیتونه سر از خود هر جایی را بخواد تعطیل کنه و باید برای هر کاری متوسل به قانون گردد .اینکه در یک قایق که مخصوص ستاره های موسیقی است میتونه خیانت هایی هم انجام بشه میتونه قلب کسی هم شکسته بشه اما به راحتی میتونه همه این قضایا فراموش بشه چون همه عاشق فقط یک چیز هستند!!! موسیقی تیترازژ این فیلم هم بسیار قابل توجه بود برام وقتی که اسامی در عرض دو خط موازی که نشان دهنده نمودار موج های یک رادیو بود نشان داده می شدو اینکه بازی ها همه خوب و یکدست بودند و ایرادی به اون ها وارد نبود .اما اگر کارگردان فیلم داستان های فرعی کمتری به فیلم اضافه میکردو از پخش انواع موزیک ها هم اندکی می کاست فیلم برای کسانی مثل من که از این نوع موسیقی سر رشته نداریم هم جالب تر و مقبول تر می شد .دو تا سکانس معرکه هم این فیلم داره سکانس اول موقعی است که ((کارل )) برای نجات ((باب)) می رود و ((باب)) با جعبه صفحه های موسیقی اش می آید و جایی که دارد غرق می شود حتی حاضر نیست جعبه کاست هایش را رها کند تا بارش سبک گردد راستش یاد خودم افتادم که اگه در موقعیت ((باب)) بودم حاضر نبودم مجموعه دی وی دی های فیلمم را رها کنم تا نجات پیدا کنم خب دیگه هر کسی یه عشقی داره و سکانس دوم هم سکانس طرز نجات پیدا کردن مردان قایق است که بهتره درباره اش حرفی نزنم چون از لذت فیلم کاسته میشه .این فیلم به یکبار دیدن می ارزد.این هم لینک آی ام دی بی فیلم :

http://www.imdb.com/title/tt1131729/fullcredits#cast

نمره من به این فیلم شش و نیم (5/6) از 10 امتیاز

۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

Duplicity 2009




Duplicity 2009

کارگردان : Tony Gilroy

بازیگران: Clive Owen (رای) Julia Roberts (کلر) Tom Wilkinson (تلی ) Paul Giamatti (گریسک)

خلاصه داستان :

((کلر)) و ((رای)) دو جاسوس هستند که برای دو شرکت مواد بهداشتی رقیب کار میکنند .یکی از شرکت ها داروی جدیدی اختراع کرده که قرار است تحولی نو در صنعت آن ها ایجاد کند اما شرکت رقیب قصد دارد که رمز آن را بدزدد وبه نام خود دارو را وارد بازار کند . در ادامه متوجه می شویم که ((رای)) و(( کلر)) عاشق همدیگر هستند و نقشه ای با هم دارند با بتوانند به پول خوبی دست پیدا کنند اما همه کارها آن طور که تصور میشود پیش نمی رود....

درباره فیلم :

((جاسوس بازی به اضافه عاشق بازی به اضافه دورویی )) تعریف فیلم دورویی از نظر من همین است .از قدیم و ندیم گفته اند دروغ چرا تا قبر آ.آ.آ.آ من از این فیلم خوشم نیومد. به نظرم فیلم دورویی با تماشاگران هم یکرو و صادق نیست .فیلمی است که ادعای خوب بودن دارد اما اصلا خوب نیست آخه بابا جون عقب و جلو بردن زمان که کار هر کسی نیست و اصلااینکه باید فیلم را زیباتر بکنه نه اینکه شما عمدا یک تکه از فیلمنامه را برداری تابرای تماشاگر فیلم گنگ بشه اون وقت آخر فیلم نشونش بدی و به خیال خودت به تماشاگر رو دست زده باشی آخه عزیز من ((تارانتینو)) نیستی ادای ((تارانتینو)) را در نیار چرا هم به خودت زحمت میدی هم به تماشاگر ؟ بله عزیزان آقای ((گیلروی)) ممکنه کارگردان با استعدادی باشه و در زمینه نوشتن فیلمنامه هم کارهای خوبی کرده باشه(اینطوری که تو سایت imdbنوشته درنوشتن فیلمنامه شهر گناه و وکیل مدافع شیطان همکاری داشته ) اما این فیلمش که اصلافیلم خوبی نبود این پنهان کردن تکه آخر داستان راستش خیلی من را شاکی کرد و اصلا به مذاقم خوش ننشست .به جز این نکته فیلم ((دورویی)) در ژانر جاسوس بازی فیلم بدی نبود بازی های خانم ((جولیا رابرتز)) و ((کلایو اوون)) هم خوب بودند و(( پل جیاماتی)) هم در یک نقش فرعی خیلی خوب بود اما باید روی فیلمنامه بیشتر کار میشد مخصوصا یه چاله بزرگ داره این فیلمنامه و اون درباره گریسک کارخانه دار هست که چطور صاحب شرکت به این بزرگی که این قدر خرج کرده و فرمول را دزدیده اول یک آزمایش کوچولو روی فرمول نمیکنه که ببینه این فرمول فقط یک نوع کرم پوستی معمولیه و بیخود کفرانس به اون بزرگی را نگیره چرا شرکت سوییسی قبل از خرید اون فرمول اون را آزمایش میکنه اما گریسک که با هزار زحمت اون را دزدیده نباید اون را آزمایش کنه .خب بهتره حرفم را همین جا تموم کنم چون وقتی من از یک فیلمی خوشم نیاد شروع میکنم به بد نقد کردن و میترسم از جاده انصاف خارج بشم .اصلا بهتره خودتون این فیلم را ببینید و بعد درباره فیلم و همینطور نقد من نظر بدید.این هم لینک آی ام دی بی فیلم :

http://www.imdb.com/title/tt1135487

نمره من به این فیلم 6 از 10 امتیاز

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

My Sister's Keeper 2009





My Sister's Keeper 2009
کارگردان : Nick Cassavetes
بازیگران : Cameron Diaz (مادر) Jason Patric (پدر) Sofia Vassilieva (کیت) Abigail Breslin (آنا) Alec Baldwin (وکیل الکساندر)
خلاصه فیلم :
دختر خردسال یک خانواده دچار سرطان خون می شود و زندگی همه افراد خانواده را تحت الشعاع قرار میدهد پس از بررسی های فراوان دکتر به پدر و مادر پیشنهاد میکند که برای پیوند استخوان فرزند دیگری بیاورند تا بتوان دختر را به طور کامل درمان کرد ...اکنون دختر دوم 11 ساله شده وآماده پیوند است اما او نمیخواهد پیوند بدهد او میخواهد سالم زندگی کند ....
درباره فیلم :
یک فیلم دراماتیک و خانوادگی خوب که بر روی موضوع خوبی هم دست گذاشته اما نتونسته تحلیل در پایان داشته باشه .این ساده ترین تعریف من از این فیلمه .فیلم ((مراقبان خواهر من)) فیلمیه که به مذاقم خوش آمد مخصوصا از موضوعش که خیلی برایم جالب بود .آیا کسی حق دارد موجودی را خلق کند تا موجود ناقص قبلی تکمیل شود ؟ آیا میتوان فرزند خود را مجبور کرد به خواهر یا برادرش عضوی بدهد با توجه به اینکه میداند در آینده عوارض زیادی گریبانش را میگیرد ؟ آیا میتوان شاهد مرگ تدریجی فرزند خود باشیم بدون اینکه کاری برایش بکنیم ؟ آیا میتوان تنها به درخواست شخص مریض درمان را متوقف کرد و شاهد مرگ او شویم .در حین دیدن فیلم سئوالاتی این چنین گریبان آدم را می گیرد و من از فیلمهایی که در ذهنم سئوال بر می انگیزند خوشم می آید.اما فیلم در سطح چنین سوالاتی می ماند و هراسان از اینکه مبادا مخاطبان عام سینما را از دست بدهد از تحلیل بیشتر این قضایا سر باز زده و سعی کرده با داستان پردازی هر دوطرف را داشته باشد هم گیشه و هم مخاطب خاص را. مثلا در مورد عشق ((تیلور)) و ((کیت)) به همدیگر که از وجود درد مشترکی به نام سرطان به وجود آمده بود فیلم میتوانست مانورهای بیشتری بدهد و به نشان دادن تاثیرات عمیق بر وجود هر دو بپردازد اما به گمانم کارگردان برای اینکه زودتر از شر این قضیه خلاص شود (چون فیلم را سنگین کرده بود) تیلور را به دیار عدم میفرستد تا بقیه داستانش را دنبال کند.یا مورد دیگر تاثیرات بیماری یک عضو خانواده بر دیگران است که کارگردان کمی اون را درمورد برادر بزرگتر مثلا آواره شدنش از خونه نشون میده اما در همین سطح نگهش میداره .بازی های فیلم هم خیلی خوب و یکدست بودند مخصوصا بازی دخترها که ساده وطبیعی بودو کامرون دیاز که یواش یواش داره از تیپ اون دختر پر شور و شر فرشتگان چارلی فاصله میگیره و تبدیل به زن خانه دار و با تجربه میشه از این کارگردان فیلم The NoteBook 2004 راهم دیده ام که اونم فیلم خوبیه روی هم رفته دیدن این فیلم را به شما توصیه میکنم پشیمون نمیشید.این هم لینک آی ام دی بی فیلم :
http://www.imdb.com/title/tt1078588/

نمره من به این فیلم 7 از 10 امتیاز

۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

Inglourious Basterds 2009





Inglourious Basterds 2009

کارگردان : Quentin Tarantino

بازیگران : Brad Pitt (آلدو راین) Mélanie Laurent (سوزانا) Christoph Waltz (هانس لاندا) Diane Kruger (بریجت ون هامرستاک )

خلاصه داستان:

در فرانسه اشغالی گروهی از متفقین افراطی هستند که نام خود را حرامزاده های لعنتی گذاشته اند .اینان معتقدند که باید با نازی ها مثل خودشان و بلکه بدتر برخورد نمود.بنابراین از هیچ شکنجه و آزاری در حق آلمانی ها رویگردان نیستند.از طرف دیگرصاحب سینمایی در فرانسه قصد دارد به خاطر اینکه آلمان ها خانواده یهودی اش را قتل عام کرده اند از آنان انتقام بگیرد .این رویدادها مصادف با اکران فیلمی آلمانی در فرانسه است که برای افتتاحیه آن قرار است شخص هیتلر به فرانسه بیاید ...

درباره فیلم:

فیلم حرامزاده های لعنتی با اینکه امضای ((تارانتینو)) را در پای خود دارد از جمله همان پس و پیش کردن زمان ها و یا کارهای عجیب و غریب مثل فلاش کشیدن به سوی کاراکتر ها و نشان دادن اسمشان ،نشان دادن سلاخی شدن آلمانها به دست عده ای روانی اما انتظار مرا از فیلم استاد برآورده نکرد به نظر من این فیلم کمتر از فیلم های دیگرش به اصطلاح ((تارانتینویی)) است و اصلا قابل مقایسه با ((داستان های عامه پسند)) یا دو فیلم ((بیل را بکش)) نیست حرامزاده ها شاید دغدغه کارگردانی بوده که احساس میکرده باید درباره جنگ جهانی هم فیلمی بسازد و هر طور بوده سر و ته قضیه را به هم آورده شاید هم توقع من به شخصه از ((تارانتینو)) زیاد است که این فیلم رابا اینکه فیلم خوبی است اما در حد او نمی بینم .بدون شک این فیلم روایت جدیدی از ((ژاندارک ))است.دختر جوانی که خود می سوزد تابرای فرانسه آزادی بیاورد .موضوعی که برای نشان دادن آن حتی مجبور شده تاریخ را هم تغییر دهد و ((هیتلر)) را در سینمایی در فرانسه به قتل برساند ((ژاندارک)) عصر جدید اما هیزم آتش خود را خودش فراهم میکند تا جنگ را نه تنها در کشورش بلکه در همه دنیا تمام کند هر چند در این میان افراد زیادی نیز هستند در طیف های مختلف که آنان نیز همین آرزو را دارند مانند.گروه حرامزاده ها،یک خانم بازیگر و یه سرهنگ اس اس بسیار بیرحم وآدمکش اما این ((سوزانا)) است که کار را تمام میکند.اما از طرف دیگر در جایی از فیلم ((هیتلر)) به (( گوبلز)) میگوید که نمیتواند به ((فرانسه)) بیاید و باید به فکر فلان لشکر باشد اما بدون هیچ توضیحی او را بعدا در سینما میبینیم آیا این نیز یکی از همان شیطنت های ((تارانتینو)) است که در جواب معترضان به تحریف تاریخ بگوید شخصی که در سینما میمیرد خود ((هیتلر)) نیست بلکه یکی از شبیه های اوست ؟ نمی دانم اما شخصا معتقدم سینما ملزم به پیروی از وقایع تاریخی نیست و قرار نیست برای ما حکایت تاریخی بگوید و حتی اگر ((تارانتینو)) بگوید در فیلم من شخص هیتلز در سینما میمیرد برای فیلم از نظر من نکته منفی محسوب نمی گردد..جنبه دیگری از فیلم که قابل توجه بود بحث خیانت بود جالب این است کسی به ((هیتلر)) خیانت میکند که از همه افسرانش کثیف تر و جنایتکارتر است .((سرهنگ هانس لاندا)) (با بازی زیبای ((کریستف والتز)) که به نظرم بهترین بازیگر این فیلم بود و طوری بازی خود را رائه میدهد که هر بیننده ای از این افسر نازی متنفر میشود) در حالی حاضر به خیانت می شود که معروف به ((صیاد یهودیها)) است واو نیز مثل پیشوایش معتقد است یهودیان مانند مدفوع موش هستند چرا او خیانت میکند ؟به نظرم به این دلیل است که وقتی شخصی از حالت انسانی بیرون آمد شرافتی ندارد که بخواهد برایش بر سر اعتقادی بماند هر چقدر شخص جنایتکار تر و سنگدل تر و کثیف تر میشود احتمال خیانت او به اعتقاداتش بیشتر میگردد و این زنگ خطری است برای همین حکومت فعلی خودمان که به سرداران سپاه و لباس شخصی های اطلاعاتی امید بسته به نظر من آن ها نیز وقتش که برسد مثل همین ((سرهنگ هانس لاندا)) به راحتی به همه چیز پشت میکنند و پیشوایشان را تنها خواهند گذاشت فقط امیدوارم که چریکی مثل (آلدو راین)) باشد که بر پیشانی آن ها داغ ننگ بکوبد تا برای ابد آن ها قابل شناسایی باشند . اتفاقا این ها جزو اولین نفرات در خیانت کردن خواهند بود. کسی که در زندان به آدم بی پناهی تجاوز میکند توقع شرافت از او نباید داشت این هم نقبی بود از درون فیلم به روزگار امروزی ما. اما به فیلم برگردیم که همچنان امیدوار بودم فیلم استاد از چیزی که دیدم قوی تر می بود اما شاید این مشکل من است که باید تارانتینو را با همه فیلم هایش قبول کنم نه آنچه را در ذهنم از او ساخته ام به هر حال استاد امسال شاهکار نساخته اما فیلم او بسیار دیدنی است و توصیه میکنم آن را از دست ندهید .این هم لینک آی ام دی بی فیلم :

http://www.imdb.com/title/tt0361748/

نمره من به این فیلم 5/7 از 10 امتیاز




۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

The Proposal 2009




The Proposal 2009
کارگردان :
Anne Fletcher
بازیگران: Sandra Bullock (مارگارت) Ryan Reynolds (اندرو) Mary Steenburgen (مادر اندرو) و....
خلاصه داستان:
((مارگاریت)) ویراستار بد اخلاق یک انتشارات است که نسبت به زیردستان خود رفتار مناسبی ندارد و همگی آنها از جمله ((اندرو)) منشی اش از او تنفر دارند تا اینکه اقامت او در آمریکا با مشکل مواجه می شود و او ظرف 48 ساعت باید به کانادا برگردد .((مارگاریت ))که شغل خوب خود را در خطر میبیند در یک اقدام ناگهانی به مسئولان خود اعلام می کند که قصد دارد با ((اندرو)) ازدواج نماید و از این نظر مجاز به اقامت به خاطر شوهرکردن با یک آمریکایی می باشد .اما مشکلات از جایی آغاز میشود که اداره اقامت به نوع ازدواج آن ها شک میکند و به آنها اعلام میکند که تحقیقات خود را در مورد آن ها آغاز میکند و آنها مجبورند به نقش بازی کردن ادامه بدهند ....
درباره فیلم :
فیلم خواستگاری با اینکه در بعضی مواقع از لحاظ فیلمنامه لنگ می زند اما فیلم گرم و دلچسبی است بگذریم از اینکه در بعضی جاها به فیلم فارسی یا هندی نزدیک می شود مخصوصا صحنه ای که هر دو باید در رختخواب باشند و وانمود کنند که زن و شوهرند من را یاد صحنه ای از ناصر ملک مطیعی و شهناز تهرانی انداخت که دقیقا همین موقعیت را داشتندیا مثلا داستان قدیمی زن سنگدل پولدار و مرد مهربان بی پول یا مثلا مرد پولداری که ثروت خود را مخفی کرده . اما ساندرا بولاک بازی یک دست و روانی را ارائه داده که دیدن آن خالی از لطف نیست مخصوصا موقعیت هایی که سعی دارد از طرفی پرستیژ سخت گیر و منضبط خود راحفظ کند .و از طرفی دچار احساسات عاطفی می شود در مقابل بازیگر مقابل او آقای رایان رینولدز کمتر اکتیواست وبازی ضعیف تری دارد مثلا این نقش اگر به کسی مثل بن استیلر داده میشد فیلم قشنگتری از کار در می آمد به هر حال به نظرم فیلم ارزش یک بار دیدن را داشته باشدچرا که به هدف خود که فقط سرگرم کردن تماشاگر باشد دست یافته .این هم لینک آی ام دی بی فیلم :
http://www.imdb.com/title/tt1041829/
نمره من به این فیلم 5/5 از 10 امتیاز

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

The Taking of Pelham 1 2 3 -2009




The Taking of Pelham 1 2 3 -2009
کارگردان : Tony Scott
بازیگران:
Denzel Washington (گاربر) John Travolta (رایدر) James Gandolfini (شهردار) Luis Guzmán (فیل راموس) John Turturro (کامونتی)
خلاصه فیلم :چند نفر وارد متروی ایستگاه پلهام میشوند و درنقطه خاصی گروگان گیری خود را شروع میکنند.(گاربر) که مامور کنترل واگن هاست با آن ها سخن میگوید و گروگان گیرها از او میخواهند به شهردار پیغام دهد در کمتر از یک ساعت ده میلیون دلار به آن ها پرداخت کنند و گرنه شروع به کشتن خواهند کرد . در ادامه متوجه می شویم که آنها از کشتن آدم ها ابایی ندارند .در این میان بین گاربر و سردسته گروگانگیرها به نام (رایدر) ارتباطی عاطفی برقرار میشود که ماجراهای زیادی را به دنبال دارد...
درباره فیلم :
فیلم گروگانگیری در متروی پلهام 123 فیلم مهیج و سرگرم کننده ای است اما بعضی اوقات احساس میشه که این هیجان به طور مصنوعی و اضافی به فیلم واردشده مثل حمل کیسه های پول به وسیله ماشین در میان ترافیک نیویورک که حتی خود شهردار هم سئوال میکنه چرا با هلیکوپتر پول ها نیومد سوالی که فقط یک جواب داره هیجان مصنوعی و تزریقی فیلم باید زیاد میشده .اما به غیر از این مشکل بزرگ بقیه فیلم دارای ریتم مناسب و جذابی بود که بیننده را در گیر خودش میکنه و تا آخر روی صندلی سینما نگه میداره بازی دنزل واشنگتن و جان تراولتا مثل همیشه حرفه ای و خوب بود اما یک بازیگر بزرگ در این فیم دارای نقشی فرعی هست که بازی همه را تحت الشعاع خودش قرار داده .بله جیمز گاندولفینی بزرگ در نقش شهردار مساله دار نیویرک از همه بازیگران فیلم سرتر و بهتر بازی کرده من عاشق این گاندولفینی شده ام برای اولین بار درسریال سوپرانوس بازی محشرش را دیدم وکشفش کردم و حالا دارم در به در به دنبال بقیه فیلم هاش میگردم به همه تون هم توصیه میکنم قدر بازی های این مرد بزرگ را بدونید صحنه جالبی این فیلم داره که دوست داشتم با شما در میان بگذارم که خالی از لطف نیست .وقتی( گاربر) مسئول رسوندن پول ها به گروانگیرها میشه به خونه اش زنگ میزنه تا اززنش و بچه هاش یه طوری خداحافظی کنه چون احتمال کشته شدنش را زیاد میدونه وقتی به خانمش میگه به دخترمون بگو برای پریدن از اسب باید چکار بکنه خانمش متوجه وخامت اوضاع میشه و جمله جالبی را به گاربر میگه که باعث آرامشش میشه بهش میگه :((وقتی همه کارهات تموم شد شب وقتی خواستی بیای خونه یه گالن شیر حتما بخر)) به نظرم این درخشانترین دیالوگ فیلمه بیخود نیست که میگن همیشه در پشت یک مرد موفق یک زن موفق ایستاده . .این هم لینک آی ام دی بی فیلم:
: http://www.imdb.com/title/tt1111422/
نمره من به این فیلم 6 از 10

۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

Land of the Lost 2009




Land of the Lost 2009

کارگردان : Brad Silberling

بازیگران : Will Ferrell (دکتر ریک مارشال) Anna Friel (هالی) Danny McBride (ویل) و...

خلاصه فیلم:

دکتر ریک مارشال وسیله ای اختراع کرده که با آن می توان به زمان های گذشته سفر کرد اما جامعه علمی او را چندان تحویل نمیگیرد و او از ادامه کارش سرخورده می شود تا اینکه دانشجویی به نام هالی او را تشویق می کند که به کارش ادامه دهد .بر اثر تشویق های هالی دکتر موفق به اتمام اختراعش می شود و با اولین آزمایش به اتفاق ویل که تصادفی با آنها همسفر می شود به دوره عصر حجر می روندو چیزهای جالبی را مشاهده می کنند ...

درباره فیلم :

بی تعارف باید بگم از این فیلم واقعا خوشم اومد .فیلمی بود که برام لحظات سرگرم کننده ای را رقم زد .این فیلم از معدود فیلم های امسال بود که سعی نکرده بود با نشان دادن صحنه های جنسی از تماشاگر خنده بگیرد گر چه در فیلمنامه نقص هایی دیده می شد اما خطاها آنقدر فاحش نبود که فیلم را خراب کرده باشد .نکته جالبی که بعد از گشت کوتاهی در اینترنت متوجه شدم این بود که جناب ((ویل فریل)) خودش به مدت چند سال مجری یکی از برنامه های معروف آمریکا(( شنبه شب هابه صورت زنده)) بوده که در آن برنامه با افراد مشهور مصاحبه می کرده و در این فیلم یک مجری برنامه تلویزیونی هست که به صورت زنده با دکتر مارشال مصاحبه می کند و باعث آبرور ریزیش میشود و بعد از موفق شدن او بی آبرو می شود یعنی در واقع نوعی هجو برنامه خود را در این فیلم آورده در این فیلم یک انسان اولیه نیز هست که خیلی صحنه های خنده داری را پدید می آورد و همچنین یک دایناسور خیلی خطرناک که بعد ها معلوم میشه اون قدرها هم خطر ناک نیست. بازی بازیگران به جز آدم فضایی ها که در لباس بی قواره ای رفته بودند همگی یکدست و روان و قابل قبول بود و رویهمرفته فیلم قابل قبولی برای کارگردان پدید آمده که حتما ارزش یک بار دیدن را دارد به شما هم توصیه میکنم از دستش ندید .این هم لینک آی ام دی بی فیلم :

http://www.imdb.com/title/tt0457400/

من به این فیلم نمره 6 از 10 میدهم