۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

نقد سريال Leverage



Leverage

كارگردان : Dean Devlin

بازيگران : Timothy Hutton (ناتان فورد ) Gina Bellman (سوفي ) Beth Riesgraf (پاركر) Aldis Hodge (هارديسن) Christian Kan (اليوت )

درباره سريال :

نفوذ يكي از سريالهاي جذابي است كه مرا وادار كرد تا آن را دنبال كنم گر چه اذعان مي كنم كه از لحاظ متن فيلمنامه گاهي در بيان واقع گرايي اشكالات و خللهايي دارد اما چنان خوش ساخت و به روز ساخته شده كه به گمان من ارزش تماشا را دارد .

داستان اصلي فيلم همان داستان قديمي دزدان جوانمرد است سريال همان داستان رابين هود را بازگو مي كند با اين تفاوت كه رابين هود و دار و دسته اش تير و كمان را كنار گذاشته و از جنگل شرود خارج شده اند و با لباس و شكل و شمايل امروزي و همچنين ترفندها و حقه هاي به روز شده همراه با آخرين پيشرفتهاي تكنولوژي به سراغ ثروتمنداني مي روند كه از راههاي مشروع پولهاي نامشروع بدست مي آورند و كار اين جوانمردان اين است كه از كساني محافظت كنند كه قانون نمي تواند كاري برايشان بكند . نكته جالبي كه در اين باره قابل توجه است اين است كه با طرح اين موضوع دست فيلمنامه نويسان بسيار باز گذاشته مي شود كه در هر پيشه و شغلي كه فكرش را مي توانيد بكنيد سرك بكشند و طرح قصه انتخاب كنند . چرا كه ثروتمندان مال مردم خور و كساني كه از دست قانون فرار مي كنند را مي توان در همه شغلها پيدا كرد بر اين اساس هر قسمت اين سريال داستان نفوذ اين جوانمردان است به داخل يك شغل خاص و نشان دادن ريزه كاريهاي شغل مذكور و همچنين انواع خلافكاريها و كلاهبرداريهاي آن و جذابيت اين سريال از تنوع اين شغلها و نفوذهاست. از آنجائي كه سريال مانند فيلم خود را محدود به دو ساعت نمي داند بنابراين در پرداخت شخصيت دست بازتري دارد و سريال نفوذ از اين امكان به نحو احسن استفاده كرده و با زمان بندي مناسب در هر قسمت لايه اي از شخصيتهاي اعضاي گروه را به نمايش مي گذارد كه شخصاً از نوع پرداخت و شيوه آن لذت زيادي بردم . اكنون به تفكيك درباره شخصيتهاي اصلي فيلم شرح كوچكي مي دهم باشد كه از آن لذت بيشتري ببريد .

1- ناتان فورد : مامور سابق بيمه با نام مخفف(( نيت)) كه مدت بيست سال براي يك شركت بيمه كار مي كرد و وظيفه داشت دست كساني را رو كند كه مي خواستنداز بيمه كلاهبرداري كنند اين مهارت در كشف كلاهبرداري در طول ساليان ذهن نيت را چنان مي پردازد كه به راحتي مي تواند حقه سوار كند و به قول امروزيها سوراخ دعا را پيدا كند . همين خصيصه باعث شده كه او رئيس گروه باشد و همه به گفته ها ي او اطمينان كنند . ناتان فورد الكلي است و مسبب آن همان شركت بيمه اي است كه برايش كار مي كرده چرا كه حاضر نشد هزينه درمان بيماري پسرش را بپردازد و با بهانه اي واهي باعث مرگ او شد. ناتان بعد از اين ماجرا از شركت بيمه بيرون آمد و با ترك زندگي متاهلي اش به الكل پناه برد او هنوز به همسرش تعلق خاطري دارد اما در اين ميان رابطه اي عاطفي بين او و ((سوفي)) شكل گرفته .درطول سريال او موفق شود به اعتيادش غلبه كند اما هنوز درگيري عاطفي را به همراه دارد .



2- سوفي : كلاهبردار گروه است و يكي از كاريز ماتيك ترين شخصيت هاي سريال .در واقع او خود را طعمه مي كند تا بقيه بتوانند نفوذ كنند سوفي هنر پيشه است اما هنر واقعي او وقتي است كه در كار كلاهبرداري خود را به جاي اشخاص با كارهاي متفاوت جا مي زند .همين كار كم كم باعث شده كه سوفي هويت اصلي خود را گم كند و در طول سريال با اين مشكل دست و پنجه نرم كند در فصل دوم به خاطر جذاب تر شدن داستان نويسندگان فيلم تصميم گرفتند كه به جاي سوفي شخصيت ديگري را وارد ماجرا كنند اما به گمان من اين كار باعث افت سريال در فصل دومش شد و براي همين بود كه كارگردان و نويسندگان در فصل سوم مجددا سوفي را وارد داستان كردند .سوفي دلباخته ناتان است اما منتظر است كه ناتان تصميم نهايي را بگيرد .رابطه اين دو در جذاب كردن سريال تاثير زيادي دارد


3-پاركر : دزد بي رقيب در همه دنيا تنها جيب بري است كه با يك تنه بهت زدن جيبت را خالي مي كنه شخصيت پاركر خوب پرداخته شده روي كودكي او كار شده و نشون داده ميشه با والدين رضاعي خود چه زندگي سختي داشته .بنابراين اون كاملا بي احساسه و همين باعث موفقيتش در دزدي شده شخصيت هكر گروه ((هارديسن )) رگه هايي از علاقه را نسبت بهش نشون ميده ولي اون قضيه را نمي فهمه چه ميشه كرد اون بي احساسه ديگه !!

4- هارديسن :هكر گروه كه با توجه به امروزي بودن شغل ها نياز زيادي به او احساس ميشه براي هارديسن نفوذ به هيچ سيستمي غير ممكن نيست كه البته در پرداخت شخصيت اون غلو زيادي شده و اگه واقعي تر به نظر مي رسيد جذاب تر بود .مثلا نشون داده ميشه كه هارديسن همه موقع ميتونه به بايگاني اف بي آي و سيا دسترسي داشته باشه گذرنامه جعل كنه ،بليط هواپيما صادر كنه و سيستم تمام شركت ها از نفوذ او در امان نيستند كه خب اين يه كمي باورش سخته

5- اليوت : بزن بهادر گروه و كسي كه ميتونه با اتكاء به قدرت فيزيكيش گروه را از مهلكه نجات بده به نظر من در همه گروه ضعيف ترين بازي را داره و اگه بازيگر ديگه اي به جاي(كريستسن كين ) نقش اليوت را بازي كرده بود سريال ارتقاي كيفي خوبي پيدا مي كرد .

به هر حال نفوذ در سري جديد خودش كه هنوز از شبكه هاي سراسزي آمريكا داره پخش ميشه با مسائل جديد دنيا از جمله مسائل كشور عزيزمون داره كار ميكنه و شايد اين مساله باعث ترغيب ايراني ها براي ديدن اين سريال بشه .شما هم اگه ببينيدش ضرر نمي كنيد .اين هم لينك آي ام دي بي سريال :

http://www.imdb.com/title/tt1103987/

نمره من به اين سريال 8 از 10 امتياز

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

Alice in Wonderland 2010

کارگردان: Tim Burton

بازیگران : Mia Wasikowska (آلیس) Johnny Depp (کلاهدوز ) Helena Bonham Carter (ملکه قرمز) و...

خلاصه داستان:

آليس از كودكي کابوس مشابه و يكساني را مي بيند كه به دنبال خرگوشی جلیقه پوش در گودالي سياه مي افتد و در این گودال با دنیایی خیالی روبرو می شود که باور ناذیرند مثل گربه خندان پرنده و ...اما پدرش به او مي گويد كه نبايد نگران باشد تا اين كه پس از سالها درست در زماني كه موقع ازدواج اوست و او بايد به خواستگار ((لرد))ش جواب بدهد رويايش به حقيقت مي پيوندد و به دنياي خوابش قدم مي گذارد ...

درباره فيلم :

براي كساني كه با دنياي ((تيم برتون)) آشنا نيستند فيلم آليس در سرزمين عجايب صرفاً فيلمي كودكانه با غلو هاي باور ناپذير و ساده انگارانه است كه صرفاً داستاني بچه گانه را تعريف مي كند و بس اما اگر قدم به دنياي ((برتون)) بگذاريم در می یابیم تمام اين قضايا نه تنها غلوهاي باور ناپذير نيست بلكه هدف داستانگو صرفاً اين بوده كه همين چيزهاي كوچك غلو آميز را برايمان باز گو نمايد و کل داستان تنها پوششي براي اين كار بوده است در فيلم آليس جمله اي گفته مي شود كه به نظرم عصاره اصلي دنياي تيم برتون را تشكيل مي دهد : « قبل از صبحانه به 6 چيز غير قابل باور فكر كن » بنابراين در دنياي ((برتون)) است كه سوار بي سر از گور بلند مي شود . در دنياي اوست كه با گوشت آدميان كيك و شيريني درست ميکنند و غولهاي قد بلند پيدا مي شود، كوه يخي پيدا مي شود كه در وسطش يك ماموت بوده و داشته اند آنرا به نيويورك مي برده اند . يك ماهي پيدا مي شود كه به جاي كرم و غيره طعمه اش بايد از طلا باشد پس اگر در اين فيلم نيز گربه خندان و سخنگو مي بينيد غذاهايي را مي بينيد كه با خوردن آنها كوچك يا بزرگ مي شويم بايد بپذيريم چرا كه اين دنياي تيم ((برتون)) است و اصلاً جنس قصه آليس به گونه اي بوده كه تيم برتون را به سوي خود كشانده گويي اوست كه بايد اين فيلم را كارگرداني مي كرده و داستان فيلم همان عناصری را دارد که کارگردان در طول مدت فیلمسازیش جذب آن ها می شده است .قصه فیلم همان قصه قديمي جدال بين خير و شر ( تاريكي و روشنايي ) است و آليس كه در روز خواستگاريش ، روزي كه نماد بلوغ اوست بايد تكليفش را با كابوس هميشگي اش، كابوس دوران بچگي اش روشن كند .مثل اینکه بدون روشن شدن پايان اين كابوس او قادر نيست پا به مرحله جديدي از زندگي اش بگذارد بنابراين مي رود تا در دنياي خواب خود نقش منجي را بازي كند مي رود تا در جدال خير و شر بداند اهل كدام طرف است اهل روشنايي است يا اهل تاريكي پس هنگامي كه مي بينيم ملكه قرمز او را مي پذيرد و مهمان وي‍ژه او مي شود و يا سرباز جنايتكار به او علاقه مند مي شود نوعي كشش دروني آليس نشان داده مي شود كه گويا مي تواند در طرف تاريك داستان هم قرار بگيرد در جايي حتي مي گويد: ((جابوراكي هيولاي قصه را نخواهم كشت)) اما سير تحول او به سوي روشني است چرا كه او ذات روشني دارد و لباس سفيد او نماد همين موضوع است شخصيت قابل تامل ديگر در اين داستان ملكه قرمز با بازي بسيار خوب هلنا بونهم كارتر ( يكي از پايه هاي ثابت فيلمهاي برتون ) است گر چه ملكه قرمز شخصيت منفي داستان است اما تنفر تماشاگر را بر نمي انگيزاند بلكه با كمال تعجب بیننده براي او دلسوزي مي كند چرا که او بسيار تنهاست و شايد اگر كسي او را دوست مي داشت مرتكب اعمال زشتش نمي شد . شاید پيام تيم برتون اين است كه ديكتاتورها هميشه تنها خواهند بود و كسي آنها را به طور واقعي دوست ندارد و به همين دليل آنها قابل ترحمند نه مستحق تنفر .اما گذشته از همه اینها فیلم آلیس در سرزمین عجایب تیم برتون را جزو کارهای خوب برتون نمی دانم.شاید یکی از خصیصه های برتون بدیع بودن روایتی بوده که برایمان تعریف می کرده بنابراین آلیس به سبب تکراری بودن داستانش که بارها دستمایه هالیوود قرار گرفته نو آوری فیلم هایی چون ماهی بزرگ ادوارد دست قیچی سویینی تاد و حتی عروس مرده را ندارد اما به هر حال برای آن هایی که مانند تیم برتون شیفته دنیای خیالی هستند دیدن این فیلم استاد نیز خالی از لطف نیست

این هم لینک آی ام دی بی فیلم :

http://www.imdb.com/title/tt1014759/

نمره من به این فیلم 5/6(شش و نیم ) از 10 امتیاز




۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه

Salt 2010


این مقاله پیش از این در مجله آدم برفی ها و در اینجا چاپ شده است:

کارگردان : Phillip Noyce

بازیگران : Angelina Jolie (اولین سالت)
Liev Schreiber
(تد) August Diehl (مایک) و...

خلاصه داستان:

در سالگرد ازدواج ((سالت )) مامور ویژه سیا و در حالی که درآخرین ساعات اداری عازم منزلش است به او خبر می رسد جاسوسی از روسیه فرار کرده و دارای اطلاعات ذی قیمتی است .او به همراه افسر ارشدش به دیدار جاسوس می روند و با خبر می شوند کسی قرار است رییس جمهور روسیه که عازم سفر به آمریکاست را بکشد و او کسی نیست جز خود((سالت)) .ابتدا همه به این موضوع می خندند اما وقتی قضیه جدی می شود ((سالت)) پا به فرار می گذارد و به سراغ رییس جمهور روسیه می رود و او را می کشد اما این همه ماجرا نیست ...

درباره فیلم:

اکنون دیگر به این باور رسیده ام که در هالیوود نیز مثل ایران خودمان فیلمنامه هایی سراسر چرت و پرت و پر از چاله و چوله می توانند هفت خوان را بگذرانند و بر پرده سینماها حاضر شوند .((سالت)) یکی از همین فیلم هاست که به نظرم هیچ آدم عاقلی دست اندرکار تولید این فیلم نبوده چون اگر هر آدم عاقلی دستش به این فیلمنامه می رسید او را یک سر به سطل زباله می انداخت .تکیه فیلم فقط و فقط روی ((آنجلینا جولی)) است و دیگر هیچ .تولید کنندگان فیلم صرفا قصد شان این بوده که یک ((مهاجم مقبره)) ای دیگر بسازند اما این بار به جای اینکه پرش ها بر روی گورهای باستانی باشد بر روی تریلر ها و کف اتوبان هاست .شاید واقعا وقت آن رسیده که دست اندر کاران هالیوود به فکر یک جیمز باند مونث باشند که در اینصورت یکی از گزینه های اصلی همین(( آنجلینا)) ست . اما این نیاز باعث نمیشود که تهیه کننده ای بدون داشتن یک فیلمنامه درست وحسابی شروع به ساختن فیلمی با بودجه ای هنگفت کند !!این فیلم از دیدگاه من توهین مستقیمی است به شعور بینندگان فیلم حتی اگر پاپ کورن خورها (همان پفک نمکی خودمان ) باشند.سراسر فیلمنامه پر از اغلاط فاحش داستانی و سوال های بدون جواب برای ببیننده است .مهم ترین آنها اینکه چرا باید یک جاسوس بلند پایه روسی به آمریکا بیاید و شاگرد دست آموز خودش را لو بدهد که قصد چه کاری را دارد ؟ مگر نه اینکه(( سالت)) در پوشش یک مامور سیا خیلی بهتر میتوانست ماموریتش را انجام دهد جز اینکه باید محملی فراهم می شده تا آنجلینا جولی در اتوبانهای بزرگ آمریکا موتور سواری کندوخودی نشان بدهد ؟ گذشته از آن چرا ((سالت)) ماموریت کشتن را ناقص انجام می دهد و با کمک زهر عنکبوت ترور را نیمه کاره می کند ؟ او که نمیداند قرار است همسرش توسط روس ها کشته شود او با این گمان به سراغ ماموریت می رود که مطمئن است جای شوهرش امن است و آنان قرار است کار بزرگی را انجام دهند پس چرا زهر عنکبوت؟؟ در واقع اشتباهات فیلمنامه ای آنقدر گل درشت است و بزرگ که می توان حدس زد کارگردان بدون هر گونه داستان محکمی بر سر فیلمبرداری می رفته و همه داستان همانجا سر هم می شده است .از لحاظ جلوه های ویژه نیزفیلم فقط در سطح تقلید از ((مهاجم مقبره)) و ((ماموریت غیرممکن)) می ماند و هیچ تنوعی در آن دیده نمی شود جالب آنکه(( آنجلینا)) بعد از فرار ازدست مامورین سیا و بی عرضه نشان دادن کل آن سیستم و پریدن بر روی طاق تانکرها و موتور سواری های هیجان آمیز همان قدر شیک و اتو زده به نظر می رسد که گویی همین الان از سالن مد خارج شده است .اما نکته ای که برای یک جوان ایرانی از این فیلم بی سر و ته می تواند جالب توجه باشد انتخاب تهران به عنوان یکی از هدف های موشکی است و این موضوع فقط و فقط نشان دهنده یک چیز است و آن اینکه ذهنیت عمومی جهان دارد آمادگی حمله به ایران را پیدا می کند نمی خواهم مثل کسانی که تئوری توطئه در سر دارند ناله سر کنم که آری همه این ها یک حرکت حساب شده است و کار کار دشمنان است و... نه بلکه حرفم این است وقتی یک مساله ای مرتب گفته شود حتی در سطحی ترین مجلات و فیلم ها ذهن جمع مخاطب آمادگی این را پیدا می کند که بتواند درباره آن حرف بزند . روی هم رفته این فیلم ارزش وقت تلف کردن را ندارد و تنها یک نمره منفی دیگر برای ((آنجی)) محسوب می شود کسی که بازیش در فیلم بچه عوضی ارزشمند و قابل احترام بود اما با این فیلم ها تنها راهش را به سمت فیلم ها و نقش های متفاوت سخت خواهد کرد

این هم لینک آی ام دی بی فیلم :

http://www.imdb.com/title/tt0944835/

نمره من به این فیلم 3 از 10 امتیاز