۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

The Next Three Days 2010


کارگردان: Paul Haggis

بازیگران: Russell Crowe (جان) Elizabeth Banks (لارا) Ty Simpkins (لوک)

خلاصه داستان:

جان و لارا خانواده موفقی هستند که همدیگر رادوست دارند اما وقتی لارا به اتهام قتل رییسش به زندان می افتد خانواده وارد بحران می شود و جان سعی می کند به هروسیله ای او را نجات بدهد .وقتی جان از راههای قانونی از آزادی همسرش ناامید می شود تصمیم می گیرد روش های دیگر را امتحان کند...

درباره فیلم:

.وقتی بازی راسل کراو را در فیلم یک ذهن زیبا و مرد سیندرلایی دیدم به خود می گفتم عجب هنر پیشه خوبی می شود .اما بعدها جناب کراو شروع به تکرار خودش کرد همان ژست ها ،همان نگاه ها را در فیلم هایش تکرارکرد .فیلم ها عوض می شدند اما راسل کرو همان نگاه های نگران جان فوریز نش را با خود به همه فیلم ها می برد و کپی می کرد و این شد که دیگربیماری راسل زدگی مرا گرفت و هر فیلمی با بازی ایشان بود با یک ذهنیت منفی به سراغش می رفتم .کراو در این فیلم نیز همان نگاه های نگران استاد ریاضی شیزوفرنی اش را با خود به همراه دارد .حالا دیگر این نگاه ها به شخصیت او الصاق شده و این رویه باعث سقوط یک بازیگر خوش آتیه به رتبه یک بازیگرعادی شده است.حال امان از وقتی که فیلمی با اصرار بخواهد کراو را در هر سکانس و نما نشان بدهد، می شود فیلمی به نام (سه روز بعدی ) که چنان حضور کراو در جلوی دوربین زیاد است که در کمتر نمایی از فیلم او را نمیبینیم .این حضور پر رنگ باعث افت کار بقیه بازیگران فیلم نیز شده (شاید آن ها می توانستند فیلم را نجات دهند ) و کار فیلم را خراب تر کرده است حقیقت این است که شانه های ناتوان راسل کرو یک تنه توانایی کشیدن بار یک فیلم را ندارد و همین موضوع باعث ناموفق بودن فیلم شده است.اما ای کاش تنها ضعف فیلم ،بازی بد کراو بود .فیلمنامه فیلم نیز چندان خالی از اشکال نیست . فیلم مثلا قرار است داستان زندگی یک زوج عادی باشد که گرفتار بحران شده اند .کراو یک معلم است اما با چند دقیقه صحبت کردن با کسی که از زندانی گریخته نقشه موفق فرار از زندانی را می کشد که تا بحال کسی زنده از آن فرار نکرده است !یامثلا در صحنه سرقت پول ها از قاچاقچیان مواد مخدر یک معلم معمولی چنان کف راه پله ها می خوابد و آن ها را نفله می کند که گویی یک تیر انداز حرفه ای است!! و در آخر فیلم آنجا که خانواده موفق به فرار شده اند سکانسی گنجانده شده تا زن را بی گناه جلوه دهد و مثلا اذهان عمومی خدشه دار نشود که چرا یک قاتل ازدست قانون گریخت در صورتی که فیلمی که قصد دارد داستان یک فرار را به خوبی تعریف کند هنرش درتعریف فرار است نه اینکه فراری مقصر بوده یا نبوده است.و درتعجبم از پل هگیس کارگردان و فیلمنامه نویس این فیلم کسی که فیلم خوبی مثل تصادف در کارنامه اوست که چطور چنین کار ضعیفی ارائه کرده است. در ایتدای فیلم سکانسی نمایش داده می شود که جزو بدنه فیلم است معمولا کارگردان سکانس های حساس و سرنوشت ساز را با چنین تاکیدی نشان می دهد اما این سکانس که همان مردن قاچاقچی در ماشین کراو است نه جزو صحنه های گره گشایی فیلم است و نه نیاز به تاکیدی آن چنان دارد .این سکانس صرفا به دلیل گول زدن تماشاگر در ابتدا آمده که گمان کند نقشه فرار با شکست روبرو خواهد شد و بعدا به او رودست بزند .کاری که نه موفق بوده است و نه ارزشمند

این هم لینک آی ام دی بی فیلم :

. http://www.imdb.com/title/tt1458175/

نمره من به این فیلم 4 از 10 امتیاز

۲ نظر:

  1. سلام و ممنون از نقد زیبات
    فقط با نقد های شماست که میتونم در مورد فیلمی که ندیدم نظر بدم و قضاوت کنم
    ای کاش یک شغل پر خطر تر مثل "محافظ"، برای راسل انتخاب میکردند تا حداقل کمی از اشکالات فیلم حل بشه
    اگر دقت کنی همیشه فیلم های تقلیدی(داستان سه چهار تا فیلم رو با هم قاطی میکنند و یک داستان درست میکنند)بد از آب در میاد
    (بدون نام)

    پاسخحذف
  2. هالیوود همین است دیگر .کارگردانی مثل هگیس را هم به ساختن چنین چیزی وادار می کند

    پاسخحذف