اين نوشته قبلا در نشريه فرهنگي آدم برفي ها و در
اينجا منتشر شده است
خلاصه داستان:
كاب يك سارق است اما نه يك سارق معمولي بلكه او خواب و رويا مي دزدد. در يكي از همين دزدي ها كه به شكست مي انجامد، كسي او را ترغيب ميكند كه به جاي سرقت ايده آن را در ذهن يك نفر ايجاد كند و در ازاي آن بتواند دوباره به آمريكا و پيش بچه هايش برگردد.كاب آن را مي پذيرد اما مشكلات زيادي پيش روست كه بايد با آن دست و پنجه نرم كند....
درباره فيلم:
(قبل از اينكه درباره فيلم حرفي بزنم بايد اعلام كنم كه ((آغاز)) ترجمه مناسبي براي نام فيلم نيست و شايد كلمه تلقين با اندكي گذشت ترجمه بهتري باشد .اما چون اين فيلم به اسم آغاز مشهور شده از اين كلمه استفاده كردم )
شايد اولين چيزي كه با ديدن اين فيلم به فكرت خطور كند اين باشد كه چه وحشتناك است اگرروزي برسد كه خواب ها نيز محل امني براي رازهايمان نباشند .فيلم آغاز با نويسندگي و كارگرداني كريستوفر نولان درباره چنين زماني ساخته شده است .زماني كه حتي خواب ها و روياهايمان ازدستبرد سارقان در امان نيستند. اگر كابوس ها و آرزوهاي آدمي كه همواره در خواب تجلي ميكنند نيز بتوان دزديد، پس چه چيزي برايمان باقي مي ماند .وقتي به خصوصي ترين لحظه هايت حمله مي شود ديگر حريم شخصي معنايي ندارد .ما با چنين دنيايي در فيلم روبروييم .دنيايي كه مرز بين واقعيت و تخيل بند به يك شيئي كوچك و بي ارزش (توتم) مي شود.نكته قابل ذكر اين است كه در چنين دنيايي كاملا طبيعي است كه به اصالت هر چيزي شك كئنيم كه درواقع گره اصلي فيلم نيز روي همين موضوع بسته شده است . (مولي ) بدين سبب خود را ميكشد كه به اصالت زندگي خود شك دارد .در چنين دنيايي نمي شود دانست چه چيز واقعي است و چه كسي غير واقعي حتي نميتوان دانست كسي را كه دوستش داري وجود دارد يا تنهاسايه اي از خاطرات و گذشته هايت است .فيلمنامه فيلم با ايده بكري كه دارد فيلمنامه پيچيده اي است كه نوشتن آن چالش مهمي براي نولان بوده است( حدود ده سال تكميل اين فيلمنامه طول كشيده ). فيلمنامه صرف نظر از تناقضي كه در پايانش داردو متذكر آن خواهم شد در روايتٍ داستانٍ به اين پيچيدگي ،روان و گيراست . حتي عقب و جلو بردن زمان ها نيزدر جذاب شدن داستان كمك كرده است. فيلم با سكانسي آغاز مي شود كه با همان سكانس پايان مي يابد.تلاشي كه پدري براي رسيدن به فرزندانش انجام ميدهد به طور سمبليك تلاشي است براي رسيدن به واقعيت. تلاشي كه به شكست مي انجامد (به گمان من براي يك خواب دزد اين كمترين مجازات ممكن است كه هيچگاه به واقعيت باز نگردد) البته او به بچه هايش(واقعيت) مي رسد اما به قيمت آنكه اولا بايد روياي همسرش را رها كندو مي بينيم تا زماني كه (كاب) توهم همسرش را رها نكرده، موفق به ديدن صورت فرزندانش نمي شود و هميشه تصويري كه از بچه هايش دارد تصويري است كه گويا دارند از او فرار مي كنند ودوما اينكه به همين پاداش نيز در خواب دست مي يابد .از ديگر نكته هاي قابل توجه فيلم فيلمبرداري دقيق و زيباي آن است مخصوصا صحنه قرار گرفتن دو خيابان برروي هم كه به كمك فيلمبرداري و جلوه هاي ويژه به يكي از صحنه هاي ماندگار اين چند سال تبديل شده است .در مورد بازي ها نيز بايد بگويم همه بازي ها خوب و قابل تحمل است اما اين روزها دي كاپريو واقعا در اوج است او كه با تايتانيك مشهور شد كمتر كسي فكرمي كرد به بازيگر بزرگي تبديل شود.خود من بعد ازديدن تايتانيك و بازي او گفتم: پسر لوس ديگري به بچه لوس هاي هاليوود اضافه شد.اما او راه خود را با همكاري باكارگردانان بزرگ پيدا كرد و با انتخاب دقيق نقش هايش اينك در سال 2010 دو نقش شاهكار در كارنامه خود دارد و اگر براي هر دو نقش (جزيره شاتر و همين فيلم آغاز) كانديد بهترين بازيگر نقش اول در اسكارشود هيچ جاي تعجبي ندارد. دي كاپريواينك به جايي رسيده كه بازي هايش در هر فيلمي بالاتر از استاندارد هاي موجود است و نمره اي جز عالي به آن نمي توان داد. و اما جداي از اين همه تعريف و تمجيد به نظرم فيلم دو نكته منفي در خود دارد: يكي از آن ها در رابطه با زمان فيلم است به گمان من زمان فيلم قدري طولاني است. امروزه كمتر كسي است كه دو ساعت وبيست دقيقه بتواند در سالن سينما بماند.متوسط زمان فيلم هاي امروز بين 90 تا 100دقيقه است و اگر زمان اين فيلم اندكي كمتر ميشد هم بر جذابيت فيلم اضافه مي شد و هم تماشاگران بيشتري از فيلم رضايت داشتند. ولي نكته منفي مهم ترفيلم،تناقض در روايت منطقي داستان است. محور اصلي داستان القاي فكري در ذهن رابرت فيشر جوان است اما چيزي كه در پايان به آن مي رسيم اين نكته است كه سايتو و كاب نمي توانند از خواب بيدار شوندو به دنياي واقعي بازگردند. بنا براين منطقي است كه فيشر جوان وقتي در هواپيما بيدار مي شود واطراف خود را مي بيند كساني را ببيند كه در خوابش بوده اند و دو نفر آن ها مرده اندو با توجه به اينكه مي دانيم كه فيشر مي داند سرقت در خواب وجود دارد پس طبيعي است كه او به همه اين مسائل شك كند و قاعدتا بايد ايده آغاز شكست بخورد در حالي كه در فيلم گويي كاب ودوستانش موفق شده اند و به پيروزي رسيده اندو اين با روايت منطق داستان نمي خواند.اما به هرحال آغاز فيلمي زيبا و ديدني است كه ارزش بيش ازيك بار ديدن را دارد
اين هم لينك آي ام دي بي فيلم :
نمره من به اين فيلم 8 از 10 امتياز
فیلم رو دوست داشتم.هر چند باید یکبار دیگه ببینمش.اما در مورد پایان.به نظرم با قاطعیت نمیشه گفت که آن سکانس پایانی واقعیت است یا رویا.که همین هم زیبایش می کند.
پاسخحذفباید اول ببینم بعد میخونم
پاسخحذفدوست عزیز ، پایان فیلم را دو جهت میشه برداشت کرد ، توتم به چرخش ادامه بده (کاب هنوز در رویا هست) و یا توتم از حرکت بایسته (کاب در واقعیت است).
پاسخحذفدر انتها ، اگه بخوایم بگیم سکانس پایانی کاب را در واقعیت نشون میده و توتم می ایسته ، پس سایتو و کاب از برزخ فرار کردند ، پس مشخصا وقتی فیشر تو هواپیما بیدار میشه اونها را میبینه.
اگه فرض کنیم سایتو و کاب توی برزخ گیر کرده باشن ، اونوقت به کما میرن ، جسمشون توی هواپیما مثل یک تکه گوشت افتاده ، اونها دیگه هرگز بیدار نمیشن.
حالا ما دیدیم که اونها بیدار شدند ، خوب اینجا جایی هست که کاب داره توی برزخ خواب میبینه که تونسته فرار کنه ، تو هواپیما بهوش اومده و بعد هم به بچه هاش میرسه.
فیلم هیچ گونه نقطه منفی در این خصوص نداره.
در خصوص زمان فیلم هم ، کمتر از این بود درک داستان فیلم خیلی کمتر میشد، تیم فیلم 5 فیلم پرطرفدار دنیا بعد از رهایی از شوشانک و گاد فادر 1 و 2 و البته خوب -بد زشت شده پس فکر نکنم کسی تو سینما حوصله اش سر رفته باشه.
خوشحال میشم در خصوص فیلم و نظراتت بهم ایمیل بدی
korn_reginald@yahoo.com
ممنونم اما من اينطور فكر نميكنم
پاسخحذفتوتم تا جايي كه فيلم نشون ميده قصد ايستادن نداره
به هر حال اين فيلم جزو اون دسته از فيلم هاست كه تهش بازه و قضاوت را بر عهده تماشاگر ميذاره وخب هر كسي يه نظر داره ديگه....
اتفاقاسعیدجان کاملا با نظرت مخالفلم اگه تااخرین ثانیه نگاه کنی میبینی انقدرچرخش توتم کند میشه که هیچ امکانی برای ادامه چرخش وجود نداره..
پاسخحذفبه نظر من زيبايي صحنه پايان فيلم در همين مسئله است .وقتي شما به گردش توتم در طول فيلم توجه مي كني ،متوجه مي شوي كه در دنياي واقعي توتم پس از مدتي چرخيدن كم كم تعادل خود را از دست مي دهدو سپس مي ايستد.ولي در رويا توتم بطور منظم در حال گردش است.در صحنه پاياني درست در آخرين ثانيه ها تعادل توتم در حال به هم خوردن است.
پاسخحذفالبته برداشت من از اين صحنه اين بود كه زندگي انسان چيزي است كه به دست خود او ساخته مي شود.اگر انسان از روياهاي بيهوده خود دست بردارد و تلاش خود را انجام دهد،مي توانند دنيايي همانند رويا براي خود خلق كند.
ممنون از نظرت بابك جان
پاسخحذف